سنت عرفانی اسلام که مبانی و آموزه های آن بخوبی در آثار عارفان مسلمان ترسیم و تبیین شده است، یکی از عناصر ارزش مند فرهنگ و هویت دینی ما به شمار می آید و بازخوانی آن برای کشف قابلیت ها و ظرفیت هایش در عرصه جهانی شدن و تبادل افکار و اندیشه ها، وظیفه و رسالتی است که بیش از همه بر دوش اندیش مندان فکور و آگاه نهاده شده است. در این نوشتار اندیشه های مولانا را بازبینی و بازخوانی کرده و کوشیده ایم تا رد پای یکی از نظریات جدید در عرصه دین پژوهی تطبیقی را در آن نشان دهیم. نظریه «وحدت متعالی ادیان» یا «وحدت درونی ادیان» که اساس آن بر پایه تفکیک شریعت و طریقت نهاده شده است، کم یا بیش در اندیشه های مولانا جلال الدین محمد بلخی دیده می شود. مولانا در آثار خود، با تکیه بر اصل محوری «وحدت وجود»، به یگانگی ادیان اشاره کرده و محتوای درونی ادیان را برتر از صورت ظاهری آن ها دانسته است. اندیشه وحدت گرایانه مولانا در باب ادیان، گاهی بر پایه کثرت ظاهر و وحدت باطن، بنا شده و گاهی بر مبنای وحدت حقیقت و اختلاف منظر تبیین گردیده است.